ورود نامردا ممنوع

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 56
بازدید ماه : 216
بازدید کل : 21243
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1



...
...
...
Up Page
....

ورود نامردا ممنوع

        

 

 

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: شنبه 19 شهريور 1398برچسب:ورود-نامردا-ممنوع, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلنوشته

میدونی قشنگی زندگی به چیه؟

اینه که تو بی خبر باشی یکی به خاطر تو با خدا رازو نیاز می کنه...

 

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: شنبه 19 شهريور 1390برچسب:دلنوشته, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اخرین دعایم

ای خدایی که ماه را در دل سیاه شب و خورشید را در روزراهی تمام عاشقان کرده ای

به اولین و اخرین دعایم گوش کن و ان را مستجاب کن که من بی او می میرم بار

خدایا.......را به من بسپار تا گرمی وجودم باشد

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: جمعه 18 شهريور 1390برچسب:دلنوشته, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چون می گذرد غمی نیست !!


چون می گذرد غمی نیست !!



قصه ی آن دختر نابینا را می دانی ؟


که از خودش تنفر داشت


از تمام دنیا تنفر داشت ؛


و فقط یکنفر را دوست داشت


دلداده اش را


و با او چنین گفته بود


« اگر روزی قادر به دیدن باشم


حتی اگر بتوانم دنیا را برای یک لحظه ببینم


عروس حجله گاه تو خواهم شد »


 


***


و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد


که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد


و دختر ، آسمان را دید و زمین را


رودخانه ها و درختها را


آدمیان و پرنده ها را


و نفرت از روانش رخت بر بست


 


***


دلداده به دیدنش آمد


و یاد آورد وعده دیرینش را :


« بیا و با من عروسی کن


ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »


 


***


دختر برخود بلرزید


و به زمزمه با خود گفت :


« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »


دلداده اش هم نا بینا بود


و دختر قاطعانه جواب داد:


قادر به همسری با او نیست


 


***


دلداده رو به دیگر سو کرد


که دختر اشکهایش را نبیند


و در حالی که از او دور می شد


هق هق کنان گفت


« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی  »

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: جمعه 18 شهريور 1390برچسب:غم,غمگین,اندوه,غم انگیز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

از تو ندارم خبری

 

 

مدتی میگذرد از تو ندارم خبری...

 چه کنم ناله ی من هیچ ندارد اثری...

شب و روز ازغم تو سخت پریشان حالم...

نه نشانی ز تو امد نه پیامی جانم...

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:بی تو,بی خبری,از غم تو,دوری, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چشم های بارانی

 كاش چشمان مرا خاك كنید تا نبینم كه چه تنها شده ام

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: شنبه 12 شهريور 1390برچسب:تنها, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چشم های بارانی

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید،

چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!؟؟؟

چرا لبخندهایت انقدر بی رنگ است ؟

اما افسوس ... هیچ کس نبود

همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره

آری با تو هستم .. با تویی که از کنارم گذشتی...

و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا نگاه هایت همیشه آنقدر غمگین است ؟

 

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: شنبه 12 شهريور 1390برچسب:سکوت-عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به نام انکه نمی دانم کیست ولی باورش دارم

به نام آنکه دوستی را آفريد٬عشق را،رنگ را... کلمه را ......... يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد .........طلب

عشق ز هر بی سر و پايی نکنيم ...

نويسنده: مجتبی عبدی نژاد تاريخ: شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mojtabaabdinejad.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com